به گزارش مشرق، فرماندهان شهید «زین العابدین حسین الخزعلی» و «مناف حسین الخزعلی» دو برادر عضو گردان ۱۹ انصارالله الاوفیاء بودند که هر دو در سوم دسامبر سال ۲۰۱۴ میلادی در منطقه الاسحاقی در حومه سامرا به صورت همزمان به شهادت رسیده اند. شهید مناف حسین الخزعلی در سال ۱۹۸۴ میلادی و شهید زین العابدین حسین الخزعلی در سال ۱۹۹۰ میلادی در شهر میسان چشم به جهان گشودند.
بیشتر بخوانید:
ناگفتههای سرداری که همپای حاج قاسم با داعش جنگید
برادران شهید الخزعلی هرچند با هم شش سال تفاوت سنی داشتند اما این دو نفر در تولد حقیقی دوقلو هستند؛ زیرا با هم به شهادت رسیده و به سرای آخرت پر کشیدهاند اما محل تولد آنها در این دنیا در جنوب عراق و در استان میسان بوده است، آن هم در خانوادهای فداکار و رزمنده و پیرو اهل بیت علیهم السلام. این دو شهید دلاوری را از امام حسین علیه السلام الهام گرفته و عشق به مجاهدت را از پدرشان به ارث بردند. زیرا پدر آنها نیز با رژیم بعث مبارزه میکرد و مخالف ظلم بود. به همین دلیل نیز توسط رژیم جنایتکار بعث در سال ۱۹۹۳ میلادی به دلیل فعالیتهای جهادی و مشارکت در انتفاضه شعبان اعدام شده و به شهادت رسید.
پدر این دو شهید مدافع حرم قبل از شهادت، بیش از یک سال در اداره امنیت العماره زندانی بود و پیکر او بدون اطلاع یا خبر به خانواده تحویل داده شد. نظامیان بعثی به خانواده او دستور داده بودند بدون مشاهده پیکر، آن را مستقیما دفن کنند. اسامه برادر این دو شهید میگوید: «تا همین الان نیز شک داریم آن پیکری که تحویل گرفتیم، متعلق به پدرمان بود یا فرد دیگری!» در واقع شهادت ارثیه ای از جانب پدر برای فرزندانش بود.
پس از آن نیز خانواده این شهدا توسط دستگاههای رژیم بعث در فشار و تنگنا قرار گرفت که بر روی زندگی آنها تاثیر گذاشت؛ همین نیز موجب شد که نتوانند درس خود را تکمیل کنند و شغلی داشته باشند. زیرا به عنوان فرزندان یک عامل خرابکار نامگذاری شده بودند.
شهید مناف تحت تاثیر تفکر شهید محمدباقر الصدر و جنبش اصلاح گرایانه او بود. نسبت به حضور در نماز جمعه با وجود تمام سختیها، فشارها و خطرات آن، مراقبت داشت. سخنان و راه و سیره پدر و قهرمانان پیش از او در ذهنش مانده بود و جنبش شهید صدر نیز با افکار و روحیه انقلابی او منسجم بود. پس از سرنگونی رژیم بعث، در فعالیتها علیه نظامیان اشغالگر مشارکت و حضور داشت. اسامه برادر این دو شهید میگوید: «مناف همیشه در دعاهای خود از خداوند شهادت را طلب میکرد و به خداوند متوسل میشد تا با شهید شدن، بزرگ شود.»
شهید مناف در سوریه نیز برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها حضور یافت. او به مادر دومش (مادر زین العابدین) وصیت کرده بود که برایش گریه نکند. زیرا این مادر به مناف وابسته بود و او را مورد تشویق خود قرار می داد. مادر به زین العابدین نیز توصیه کرده بود که به برادرت مناف فکر کن و او را رها نکن. زینالعابدین قهرمان منطقه جنوبی در رشته بوکس بود. اما با وجود قدرت بدنی، مادر نگران او بود و به برادر بزرگترش سفارش کرده بود تا مراقب زین العابدین در میدان جهاد باشد.
یکی از رزمندگان به شهادت رسید و زین العابدین برای نجاتش به سوی او دوید اما خودش نیز هدف حملات دشمن قرار گرفت. مناف نیز که در مکان دیگری سنگر گرفته بود، از طریق بیسیم شنید که زینالعابدین به شهادت رسیده است. پس یاد توصیه مادر افتاد و بیاختیار به سوی او دوید تا پس از در آغوش گرفتن برادر، او را به عقب بیاورد اما ظاهرا زین العابدین قصد نداشت تنها این دنیا را وداع گوید و برادرش را هم با خود به بهشت برد. مناف نیز همراه زینالعابدین به شهادت رسید تا هر دو داستان فداکاری جدیدی از سلسله داستانهای شهدا با عنوان شهادت همزمان ثبت کنند.
شهید زینالعابدین در آخرین تماس خود به برادرش اسامه توصیه کرد مراقب مادرش باشد و گفت: «ما شهادت را درخواست کردهایم و برای این راه انتخاب شدهایم.» مناف نیز در آخرین تماس خود به اسامه گفته بود: «دعا کن پیروز بشویم. زیرا به زودی نبرد را آغاز خواهیم کرد.» پس هر دو از این دنیا رحلت کردند و قلبهای زیادی در فراق این دو برادر شهید، غمگین و ناراحت شد.